درد و دل همراه خوشحالی در ولادت جواد اهل بیت
بسم الله الرحمن الرحیم
چند وقتی هست دلم میخواد درباره اتفاقات اخیر که در اطرافم در حال رخ دادن هست بنویسم ولی اصلا وقت نکردم، شاید ماه رجب بهترین بهانه بود که بالاخره شروع به نوشتن کنم، از خستگی ها و کارها و ... که بگذریم ماه رجب چیزی از این هارو باقی نمیگذاره! ماهی که بسیار بسیار سفارش شده هست. اولین روز و شبش هم با بهترین شبها، شب لیلة رغائب آغاز شد و چه با صفا بود این و شب و روز که واقعا برای من به یادماندنی شد. غرضم از گفتن این ها حرفا اینه که این ماه رو از دست ندیم و با همه ی مشغولیت ها و کارها کمی توی این ماه برای خودمون وقت بگذاریم، نمیگم زیاد در حد روزی یک ساعت، حتی در حد نیم ساعت هم کفایت میکنه! وقت بزاریم ببینیم واقعا داریم چی کار میکنیم و برای چه اهدافی فعالیت میکنیم که خدای نکرده سر بالا نیاریم و ببینم که در آخرت به اسم بچه مذهبی و حزب اللهی مصداق آیه: «خَسِرَ الدُّنیا وَالآخِرَة» شده ایم. عرض بنده با این جمله تمام که: کاشکی برای عقایدمون از خودمون خرج کنیم و بر آن ها پافشاری داشته باشیم. این جمله بماند تا مفصلا سر همین ماجرا به زودی درد و دلی بنویسم و حرف هایم را بزنم.
شب ولادت پسر شاه خراسانی ایران هم بر همه دوستداران حضرت مبارک باشد.
چند بیتی از سید حمیدرضا برقعی در مدح امام جواد در شب میلاد حضرت:
عاشقی را به وجد می آری یوسفانه تبسمی داری
به کدامین ملیح رفتی که چهره ای سبز و گندمی داری ؟
وصف آیینه کار شاعر نیست از لب خود شنیدنی هستی
دوست دارم خودت بگویی که از خودت چه تجسمی داری
مرهم و زخم در نگاه شماست حلقه اتحاد خوف و رجاست
بر سر مهربانی چشمت مژه هایی تهاجمی داری
با یقین می رسم به این معنی چارده نور واحدی ، یعنی
عشق از هر نظر خودت هستی با خودت چه تفاهمی داری
کفر را جذبه های لبخندت چاره ای نیست جز مسلمانی
خنده کن یا مکارم الاخلاق معجزات تبسمی داری
السلام علیک یا بقیة الله
گاهی اوقات در کمال خوشی و آسایش و راحتی و رضایت... از اینجا دل زده می شوی و بی تاب می گردی که این دنیا را به مقصد خود خدا ترک کنی و هر چه زودتر به منبع این آرامش ها و خوشبختی ها برسی تا بیشتر در آغوش توجهاتش غرق شوی..
اما گاهی یک عالم کار بر سرت ریخنه است و از هر طرف در تلاشی و خستگی همراه هر لحظه ات گشته اما چون انگیزه و هدف داری، تا لحظه ی رسیدن به اهدافت دست از سر هیچکدام از مشغله هایت بر نمی داری! خسته ای اما باز هم تشنه ی تلاش!
من که نفهمیدم این چه سرّی دارد اما می دانم که رجب همان فصلی ست که اگر در آن ب دنبال اسرار بگردی.. یافت خواهند شد!
هَبنی صَبَرتُ عَلی حَرِّ نـارِک.. فَکَیفَ أصبرُ عَلی فِراقِک؟!